وای بر آنکه سوی لانه پرید
دو کبوتر به زیر سایه ی بید
دو سفیر سرور و عشق و امید
همنشین هم و ملازم هم
همچو یک رشته و دو مروارید
چشمشان ترجمانی از گل سرخ
پَرشان چون تن شکوفه سپید
کرده منقار آنچنان در هم
که لب بوسه جو به موسم عید
جفت نر یار ماده را به غرور
چرخ می زد مدام و می غرید
ناگهان تیر فتنه ی صیاد
چون سواری ز گرد راه رسید
خنجر آسا به دل رسید و شکافت
نشتر آسا به خون کشید و درید
صید در خون طپیده از سر درد
پر و بالی زد و به خود پیچید
خون گرمش چو اشک مظلومان
قطره ای چند بیشتر نچکید
آنکه جان داد رفت و راحت شد
وای بر آنکه سوی لانه پرید
اسفند ماه 1365